در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بلبل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بغیر از گل که خندد در چمن بر گریه ی بلبل نپندارم که در گیتی لب خندان شود پیدا
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تست
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند نای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
گفت ای راحت دل ، ای بلبل!
آن چنانی که تو می خواهی گل،
قیمتش سخت گران خواهد بود
راستش قیمت جان خواهد.
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تست
ز خاک نوجوانان گل برآید
ز عطر زلفشان سنبل برآید
بهاران آید و از داغ یاران
دوباره شیون بلبل برآید
مکن ای گل جفا با بلبل خود اینقدر. ترسم رود از باغ و نتوانی تهی دید آشیانش را
در خانه بلبل داریم صلصل
کز سگ نیاید زیبا نوایی
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بیدل که جای فریاد است
انصاف نباشد که چو بلبل رود از باغ گل با زغن و خار به گلزار نشیند
بلبل کامده بود آن همه راه،
بود از محنت عاشق آگاه،
گفت برخیز که جان خواهم داد
شرف عشق نشان خواهم داد
دنیاچو گوی چوگان تو بود
سرمست ز بوی زلفان تو بود
از لای ازل تا الف دوشینه
یک چهچه از بلبل چشمان تو بود
نشان مهر و وفانیست در تبسم گل بنال بلبل بی دل که جای فریاد است
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
شد سحر ، بلبل بی برگ و نوا
دیگر از درد نمی کرد صدا،
جان به لب،سینه و دل چاک زده
بال و پر بر خس و خاشاک زده
راز دل با غنچه بلبل در میان آورده است آنچه در دل داشت . گویا بر زبان آورده است
ناگشوده گل نقاب ، آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
در پای گلبن از سر حسرت نشستهام چشمی به سوی بلبل و چشمی به سوی گل
بلبل افتاد به پایش جان داد
گل به آن سوخته ی حیران داد
هرشبنمی که از ورق گل چکیده است خونابه ایست کز دل بلبل چکیده است
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
مکن که آن گل خندان به رای خویشتن است
شور بلبل میدهد یادم که مستی پیشه کن عکسگل درآب میگوید که میدر شیشه کن
هر که می دید گمانش گل بود،
پاره های جگر بلبل بود
سوخت بسیار دلش از غم او
ساعتی داشت به جان ماتم او
گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست تا ریشه در آبست . امید ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل بر دامنش آویز . که با وی خبری هست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
چنین رخی که تو داری حکایت گل چیست؟ فغان من چو شنیدی حدیث بلبل چیست؟
دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد که در چمن . همه گلبانگ عاشقانه ی تست
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست